جدول جو
جدول جو

معنی لک دیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

لک دیدگی
(لَ دی دَ / دِ)
حالت و چگونگی لک دیده، حیض
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم دیدگی
تصویر غم دیدگی
حالت شخص غم دیده، غم زدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دندگی
تصویر یک دندگی
لجاجت، پافشاری، ایستادگی برای پیش بردن رای و نظر خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لک زدگی
تصویر لک زدگی
حالت و چگونگی چیز لک زده
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ دَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. (یادداشت مؤلف). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. (آنندراج). ستیهندگی
لغت نامه دهخدا
(لُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لندیده
لغت نامه دهخدا
(لَ زَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لک زده. صفت لک زده
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ دَ / دِ)
نعت مفعولی از لک دیدن. حائض. بی نماز، میوه که نقطه ای از آن براثر ضربه و آسیب رنگ بگردانیده باشد
لغت نامه دهخدا
(سُ گِ رِ تَ)
حائض شدن. خون دیدن زن. بی نماز شدن زن، رنگ بگردانیدن نقطه ای از میوه از ضربت یا آسیبی
لغت نامه دهخدا
کیفیت وحالت یک دنده: بیش ازاین نمیتوانم شاهد لجبازی و یکدندگی تو باشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک زدگی
تصویر لک زدگی
کیفیت لک زده
فرهنگ لغت هوشیار
حایض بی نماز (زن)، میوه ای که قسمتی از آن بر اثر ضربه فاسد شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
لک دیدن زن. خون دیدن زن حایض شدن: زن آبستن که لک ببیند یا خطری متوجه او بشود بکمرش بسته سر آنرا قفل میزنند... یا لک دیدن میوه. فاسد شدن قسمتی از میوه بر اثر ضربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک دیدن
تصویر لک دیدن
((~. دِ دَ))
دیدن لکه های خون غیر عادی در زنان که دلیل بیماری زنانه است
فرهنگ فارسی معین